قلقلک

این وبلاگو فقط برای شادی شما نوشتم شما میتونید با ارسال هرچی جوکو طنز یا خاطره های باهالتون مارو خوشحال کنید :zahirkhalil@yahoo.com

قلقلک

این وبلاگو فقط برای شادی شما نوشتم شما میتونید با ارسال هرچی جوکو طنز یا خاطره های باهالتون مارو خوشحال کنید :zahirkhalil@yahoo.com

مراسم خواستگاری


مراسم خواستگارى ، پدر عروس : آقا داماد چیکارن ؟
پدر داماد : ایشون میتونن تو شرایط فعلی زنده بمونن !!
پدر عروس:هزار ماشالله ، مبارکــــــــــــه :D

عسل

اصفهانیه بچش قاشق قاشق عسل میخورده
باباش میگه :
گاو نریده سا !
زنبوره ریده س
یه ذره یه ذره بخور :D

ماشین جدید


پسر: عزیزم ماشینم رو فروختم!
دختر: از اولشم مى دونستم دوسم نداری،باى!
پسر: آخه خواستم بگم یه بهترش رو گرفتم!
دختر: نفــــــــــــــــــــــــــــــس من کیه؟! :|

مورد داشتیم


مورد داشتیم
پسره تو صف نونوایی از دختره پرسیده چند نفر جلوی شما هستند؟
دختره گفته:
دو تا خواهر بزرگتر از خودم هستند
ولی من برای ازدواج مشکلی ندارم،
ما اصلا از این رسمها نداریم :| :D

حموم رفتن زمان ها!


حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!
اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر
بعد با اون صابون زرد گنده ها
که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم
که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو
که انگار داعش به شپشا حمله کرده
بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!
دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن
بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،
یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش
بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم،
میگفتن: ببین چه راحت خوابیده :|